-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بر آن رویی که نتوان می گرفتن ترش بر روی ما تا کی گرفتن
2 حلالش باد خونم آن چنان، کوست جفایت چون توان بر وی گرفتن
3 صبا بستان کباب نیم سوزم به دستش ده به جای می گرفتن
4 کجا افتاده ای، زاهد، ز ما دور؟ نشاید مفلسان را پی گرفتن
5 چنین کز غمزه شوخت امان یافت بخواهد فتنه روم و ری گرفتن
6 ترا هم هست شوقی، لیک فرق است بتا از سوختن تا خوی گرفتن
7 ز تو در خان و مان سوزی اشارت ز خسرو آتش اندر نی گرفتن