در شب زلف تو مهتابی خوشست از خواجوی کرمانی غزل 143

خواجوی کرمانی

آثار خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

در شب زلف تو مهتابی خوشست

1 در شب زلف تو مهتابی خوشست در لب لعل تو جلایی خوشست

2 پیش گیسویت شبستانی نکوست طاق ابروی تو محرابی خوشست

3 حلقهٔ زلف کمند آسای تو چنبری دلبند و قلابی خوشست

4 پیش رویت شمع تا چند ایستد گو دمی بنشین که مهتابی خوشست

5 گر دلم در تاب رفت از طره‌ات طیره نتوان شد که آن تابی خوشست

6 آتش رویت که آب گل بریخت در سواد چشم من آبی خوشست

7 مردم چشمم که در خون غرقه شد دمبدم گوید که غرقابی خوشست

8 بردر میخانه خوانم درس عشق زانکه باب عاشقی با بی خوشست

9 بخت خواجو همچو چشم مست تو روزگاری شد که در خوابی خوشست

عکس نوشته
کامنت
comment