- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست هزار ملک سلیمان بهای یک مور است
2 یقین که صورت جانها تمام بتوان دید ازان صفا که در آن سینه چو بلور است
3 به کوی تو نه عجب گور عاشقان، عجب است که هم خود از گل عشاق خشت بر گور است
4 دکان زهد ببستند عاشقان امروز که از سواریت آفاق پر شر و شور است
5 هزار جلوه مقصود می کند گردون ولی چه سود که چشم امید ما کور است
6 فراز کنگره وصل کی توان رفتن که رشته کوته و بازوی بخت بی زور است
7 ربوده چشم تو هم دین و هم دل خسرو مگر که عادت آن ترک غارت و عور است