- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در چمن سبزهٔ سیراب به هرجا که رسید ماند بربوی خط سبز تو چندان که دمید
2 آب دوش از هوس عارض و قدّت همه شب در قدمهای گل و سرو به سر می غلتید
3 دی گل و لاله همی چید کسی در بستان چون رخت دید از آنها همه دامن درچید
4 پیش صاحب نظران در صفت عارض تو اشک هر نکته که گفت از سخنش آب چکید
5 ما به خاک در تو راه نبردیم ولیک اشک هر فکر که می کرد در این باب دوید
6 گفته ام غیرت مه روی تو را نادیده تا نگویند خیالی رخ آن مه را دید