بر مه از سنبل پر چین تو از خواجوی کرمانی غزل 223

خواجوی کرمانی

آثار خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

بر مه از سنبل پر چین تو پر چین بگرفت

1 بر مه از سنبل پر چین تو پر چین بگرفت چه خطا رفت که ابروی کژت چین بگرفت

2 گرد مشکست که گرد گل رویت بدمید یا بنفشه‌ست که پیرامن نسرین بگرفت

3 لشکر زنگ ز سرحد ختن بیرون تاخت بختا برد خط و مملکت چین بگرفت

4 بسکه در دیدهٔ من کرد خیال تو نزول راه بر مردمک چشم جهان بین بگرفت

5 جان شیرین بلب آورد بتلخی فرهاد نه چو پرویز که کام از لب شیرین بگرفت

6 آخر ای صبح جگر سوختگان رخ بنمای که مرا بیتو ملال از مه و پروین بگرفت

7 همچو خواجو سزد ار ترک دل و دین گیرم که دلم در غم عشقت ز دل و دین بگرفت

عکس نوشته
کامنت
comment