خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی
خواجوی کرمانی

روی زمین و خون دلم نم گرفته از خواجوی کرمانی غزل 90

غزل 90 ام از 1143 غزلیات

روی زمین و خون دلم نم گرفته است

1 روی زمین و خون دلم نم گرفته است پشت فلک ز بار غمم خم گرفته است

2 اشکم چه دیده است که مانند خونیان پیوسته دامن من پرغم گرفته است

3 مسکین دلم که حلقهٔ آن زلف تابدار بگرفت و غافلست که ارقم گرفته است

4 انفاس روح می‌دمد از باد صبحدم گوئی که بوی عیسی مریم گرفته است

5 چون جام می‌گرفت نگارم زمانه گفت خورشید بین که ماه محرم گرفته است

6 همدم به جز صراحی و جام شراب نیست خرم کسی که دامن همدم گرفته است

7 هر کو ز دست یار گرفتست جام می روشن بدان که مملکت جم گرفته است

8 ملک دلم گرفت و بجورش خراب کرد آری غریب نیست مگر کم گرفته است

9 خواجو ز پا درآمد و هیچش بدست نیست جز دامن امید که محکم گرفته است

10 از وی متاب روی که مانند آفتاب تیغ زبان کشیده و عالم گرفته است

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر روی زمین و خون دلم نم گرفته است

شاعر شعر روی زمین و خون دلم نم گرفته است چه کسی است ؟

شاعر شعر روی زمین و خون دلم نم گرفته است خواجوی کرمانی می باشد.

شعر روی زمین و خون دلم نم گرفته است در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر روی زمین و خون دلم نم گرفته است چیست ؟

قالب شعر روی زمین و خون دلم نم گرفته است غزل است

مضمون اصلی شعر روی زمین و خون دلم نم گرفته است چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر