بر آستان حرم زاهدی که سر از اهلی شیرازی غزل 603

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

بر آستان حرم زاهدی که سر میزد

1 بر آستان حرم زاهدی که سر میزد شبش به میکده دیدم دری دگر میزد

2 خوش آنکه در ره خود روی چون رزم میدید ز نعل مرکب خود سکه یی بزر میزد

3 شعاع شمع فلک پیش آتشین رویش به صد هزار زبان بانک الحذر میزد

4 خراب فتنه خال و خطش نه امروزم که در دل ازل این تخم فتنه سر میزد

5 ز خار پای کشیدن از آن کشیدم دست که زخم سوزنم از طعنه بیشتر میزد

6 خوش آن طبیب که اهلی چو مرهمی میجست هزار ناوکش از غمزه بر جگر میزد

7 به زخم هجر نهادیم همچو اهلی دل طمع ز وصل بریدیم چون نخواهد شد

عکس نوشته
کامنت
comment