1 بر من در وصل بسته میدارد دوست دل را بعنا شکسته میدارد دوست
2 زین پس من و دلشکستگی بر در او چون دوست دل شکسته میدارد دوست
1 تا با تو قرین شدهست جانم هر جا که روم به گلستانم
2 تا صورت تو قرین دل شد بر خاک نیم بر آسمانم
1 تا عاشق آن یارم بیکارم و بر کارم سرگشته و پابرجا ماننده پرگارم
2 ماننده مریخی با ماه و فلک خشمم وز چرخ کله زرین در ننگم و در عارم
1 هله هش دار که در شهر دو سه طرارند که به تدبیر کلاه از سر مه بردارند
2 دو سه رندند که هشیاردل و سرمستند که فلک را به یکی عربده در چرخ آرند
1 دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
2 در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
1 بوقلمون چند از انکار تو در کف ما چند خلد خار تو
2 یار تو از سر فلک واقف است پس چه بود پیش وی اسرار تو
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به