بر من خسته رقیبان چو گذر از اهلی شیرازی غزل 768

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

بر من خسته رقیبان چو گذر می آرند

1 بر من خسته رقیبان چو گذر می آرند می طپد دل که از آن مه چه خبر می آرند

2 زان شهیدان ترا دست در آغوش خودست که خیال تو در اندیشه به بر می آرند

3 چشم خون ریز بپوشم ز رخت لاله صفت گرم از کاسه سر چشم بدر می آرند

4 از تو چون سایه گریزند بتان هر طرفی که تو خورشیدی و کم تاب نظر می آرند

5 سوخت از خوی تو اهلی چو دمی با تو نشست پس حریفان تو چون با تو بسر می آرند

6 دل تاریک مرا خانه خود کرد و خوش است که به تیر مژه آن خانه پر از روزن کرد

7 سایه بر عرش برین کی برسد چون خورشید هرکه چون اهلی مسکین نه در او مسکین کرد

عکس نوشته
کامنت
comment