-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بر همه ذرات عالم آفتابی تافته بینم و هر ذره ای از وی نصیبی یافته
2 تار و پود و صورت و معنی و جسم و جان ما تافته بر همدگر خوش جامه ای را بافته
3 کس نمی یابم در این صحرا که محرومست از او آفتاب رحمتش بر کور و بینا تافته
4 مو بi مو زلف پریشان جمع کرده وانگهی از برای سیدی خوش گیسوئی را بافته
5 ساقی سرمست ما بزم ملوکانه نهاد نعمت الله پیش از رندان به می بشتافته