عمر نو گشت مرا باز که از امیرخسرو دهلوی غزل 737

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد

1 عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد وز پس عمری آن جان جهان باز آمد

2 ره ده، ای دیده و خار مژه را یک سو کن که خرامان و خوش آن سرو روان باز آمد

3 جان من چشم از آنگه که به روی تو فتاد جز تو در غیر توان دید؟ از آن باز آمد

4 باز نامد دل من، گر چه به کویت صدبار شادمان رفت و به فریاد و فغان باز آمد

5 هر کسم گویم باز آی ازان تا برهی گر دل این است که دارم نتوان باز آمد

6 بنده خسرو که ز تو دیده بپوشید و برفت چون میسر نشدش، ناله کنان باز آمد

عکس نوشته
کامنت
comment