- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای پیر مناجاتی رختت به قلندر کش دل از دو جهان برکن دردی ببر اندر کش
2 یا چون زن کمدان شو یا محرم مردان شو یا در صف رندان شو یا خرقه ز سر برکش
3 چون فتنهٔ آن ماهی چون رهرو این راهی بار غم اگر خواهی از کون فزون تر کش
4 خمار و قلندر شو مست می دلبر شو ور گفت که کافر شو هان تا نشوی سرکش
5 چون کافر اوباشی هرچند ز اوباشی با دوست به قلاشی هم دست کنی درکش
6 گفتی که به عشق اندر گر کشته شوی بهتر اینک من و اینک سر فرمان بر و خنجر کش
7 ای دلبر سیمینبر گفتی که نداری زر بی زر نبود دلبر از جان بگذر زر کش
8 عطار که سیم آرد بر روی چو زر بازد چون صفوت دین دارد گو درد قلندر کش