- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آه از آن رخسار برق انداز خوش عیارهای صاعقه است از برق او بر جان هر بیچارهای
2 چون ز پیش رشتهای در لعل چون آتش بتافت موج زد دریای گوهر از میان خارهای
3 این دل صدپاره مر دربان جان را پاره داد چون به پیش پرده آمد بهترک شد پارهای
4 هشت منظر شد بهشت و هر یکی چون دفتری هشت دفتر درج بین در رقعهای رخسارهای
5 تا چه مرغ است این دلم چون اشتران زانو زده یا چو اشترمرغ گرد شعله آتشخوارهای
6 هم دکان شد این دلم با عشقت ای کان طرب خوش حریفی یافت او هم در دکان هم کارهای
7 ز آفتاب عشق تو ذرات جانها شد چو ماه وز سعادت در فلک هر ساعتی استارهای
8 نقش تو نادیده و یک یک حکایت میکند چون مسیح از نور مریم روح در گهوارهای
9 شمس تبریزی تناقض چیست در احوال دل هم مقیم عشق آوارهای