- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای از مژه تو رخنه در جانها وی درد تو کیمیای درمانها
2 بادی که ز کوی تو همیآید میجنبد و میبرد ز ما جانها
3 تو جیب گشاده در خرامیدن دست همه خلق در گریبانها
4 آن زیستنی که داشتی با من میرم اگر آیدم به دل زانها
5 جز مهر گیا ز خاک برناید جایی که زنم ز دیده بارانها
6 در بادیه فراق جان دادم چون تشنه که مرد در بیابانها
7 خون ریز ز خسرو، ار میی ندهی این کن، اگر نمیکنی آنها