-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آه گر می ز غمت عاشق غمناک نزد که ز سوزش دگری جامه بتن چاک نزد
2 پر گرانجان مشو ایخواجه که روح الله هم تا سبکروح نشد پای بر افلاک نزد
3 کشته صید گه عشق سرافراز نشد تا سرش دست بر آن حلقه فتراک نزد
4 کس چراغی شب غم بر ره مجنون ننهاد تا ز سوز دل خود شعله بخاشاک نزد
5 بی تو اهلی چو بسر خاک کند نیست عجب عجب آنست که بر دیده چرا خاک نزد