- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آه کان سایه خدا گوهردلی پرمایهای آفتاب او نهشت اندر دو عالم سایهای
2 آفتاب و چرخ را چون ذرهها برهم زند وز جمال خود دهدشان نو به نو سرمایهای
3 عشق و عاشق را چه خوش خندان کنی رقصان کنی عشق سازی عقل سوزی طرفهای خودرایهای
4 چشم مرده وام کرده جان ز بهر عشق او ز آنک در دیده بدیده جان از آن سر پایهای
5 قهر صد دندان ز لطفش پیر بیدندان شده عقل پابرجا ز عشقش یاوه و هرجایهای
6 صد هزاران ساله از هست و عدم زان سوتری وز تواضع مر عدم را هست خوش همسایهای
7 کوه حلمی شمس تبریزی دو عالم تخت تو بر نهان و آشکارش مینگر از قایهای