- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آه ازین تنگ قبایان شده تنگم دامان که نه سر ماند مرا در غم ایشان نه امان
2 لب گشایند و نباتی ندهندم، آری کام خود را نتوان یافتن از خودکامان
3 گر برم در برشان دست، بدزدند اندام سیم دزدی عجبی نیست ز سیم اندامان
4 رخ چو آتش بنمایند و جگر پخته کنند این دل پخته من سوخته شد زین خامان
5 خسرو از بهر تو بدنام شد، از وی بگریز نیکنامی نبود در روش بدنامان