از بزرگان وحشی و، با خاکساران از واعظ قزوینی غزل 496

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

از بزرگان وحشی و، با خاکساران همدمیم

1 از بزرگان وحشی و، با خاکساران همدمیم کوه اگر باشی تو، ما سیلیم؛ اگر خاکی، نمیم!

2 همچو حرفی کز کتاب افتاده باشد برکنار گر بصورت دورم از یاران، بمعنی باهمیم

3 صبح تا شب باد پیما، شب سراسر غنچه خسب بوستان زندگی را ما همانا شبنمیم

4 میتوان با چرب و نرمی، خصم را بستن زبان ما ز خوی نرم، بر زخم دهنها مرهمیم

5 بر نمی آید ز قوت، آنچه می آید ز ضعف پشت شمشیر است اگر خصم توانا، ما دمیم!

6 جلوه کردن ز آن سهی قد، گرد سرگشتن ز ما قامت او هر کجا باشد علم، ما پرچمیم

7 شور ما در تلخ گویی واعظ از عین صفاست در مذاق خلق اگر ناخوش چو آب زمزمیم!

عکس نوشته
کامنت
comment