ای مرا چون جان گرامی جام از اثیر اخسیکتی غزل 152

اثیر اخسیکتی

آثار اثیر اخسیکتی

اثیر اخسیکتی

ای مرا چون جان گرامی جام جانپرور بخواه

1 ای مرا چون جان گرامی جام جانپرور بخواه چون رخ و اشک من و خود، باده احمر بخواه

2 لعل جان آشوب بگشا، بهر جان دارو بیار زلف جان آویز بشکن جام جان پرور بخواه

3 همچو زلفت سر گرانم، ساعتی دیگر بپای همچو چشمت نیم مستم، ساغر دیگر بخواه

4 باده احمر تو را، از دست غم بیرون کند چاکر او باش و کین، از گنبد اخضر بخواه

5 روز بارست ارسلان سلطان می را، زود باش از حباب و جام، هم اورنگ و هم افسر بخواه

6 چون زبرپوش فلک، پوشید باغ و خانه زیب درد سرمشمر، کله دیوی سبک با سر بخواه

7 نگهت از گل عاریت کن لذت از شکر بگیر زینت از فردوس بستان، صفوت از کوثر بخواه

8 چرخ را گو، چتر خورشید و دف کردان بده ماه را گو، بربط ناهید خیناگر بخواه

9 مجلسی برساز و آنگه بر غزل‌های اثیر بادهٔ چون آفتاب از ترک مه‌پیکر بخواه

عکس نوشته
کامنت
comment