- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای باد صبحگاه به من نام او بگوی خوناب غیرتم به لب جام او بگوی
2 جان بو که خوش برآیدم امروز پیش او چیزی دگر مگوی، همین نام او بگوی
3 بستان دعای سوخته ای، وز لبش مرا آلوده کرشمه دشنام او بگوی
4 یار است یا خیال؟ نمی دانم اینقدر آن کیست در طواف بر آن بام او بگوی
5 شبها منم ز غمزه او غرق خون ناب این ماجرا به نرگس خودکام او بگوی
6 پیغام داد کز سر تیغت سر افگنم حاجت به تیغ نیست، به پیغام او بگوی
7 وامی ست جان خسرو از آن روی همچو مه گر ممکن است بر رخ گلفام او بگوی