ای قامت چون شاخ گل، از امیرخسرو دهلوی غزل 1822

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خندان تری

1 ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خندان تری چون لاله تر نازکی، چون سرو در بستان تری

2 گل داشت وقتی بوی تو، آمد به دعوی سوی تو از آفتاب روی تو شد خشک با چندان تری

3 یارب چه اندام تر است آن کت به پیراهن در است آب حیات ار چه تر است، اما ندارد آن تری

4 اکنون که برنا می شوی، آرام دلها می شوی هر چند دانا می شوی، از کودکان نادانتری

5 با عهدت، ای پیمان شکن، گفتی نمی یارم سخن کز عهد زلف خویشتن بدعهد و بد پیمان تری

6 یوسف به هفده قلب اگر ارزان بود اندر نظر گر جان دهم عالم به سر، از وی بسی ارزان تری

7 گفت منت آید گران، وز همچو من تو بر کران خوبی و رعنایی، از آن هر روز نافرمان تری

8 سلطان کند گر هر زمان تیغ سیاست را روان تو در سیاست جان جان، حقا کزو سلطانتری

9 گر جان کند خسرو زیان، با تو چه در گیرد از آن کز بهر جان عاشقان هر روز نافرمان تری

عکس نوشته
کامنت
comment