ای صبا با بلبل خوشگوی از خواجوی کرمانی غزل 909

خواجوی کرمانی

آثار خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

ای صبا با بلبل خوشگوی گوی

1 ای صبا با بلبل خوشگوی گوی می‌نماید لالهٔ خود روی روی

2 صبحدم در باغ اگر دستت دهد خوش برآ چون سرو و طرف جوی جوی

3 هر زمان کز دوستان یاد آورم خون روان گردد ز چشمم جوی جوی

4 ای تن از جان بر دل چون نال نال وی دل از غم بر تن چون موی موی

5 دست آن شمشاد ساغر گیر گیر سوی آن سرو صنوبر پوی پوی

6 حلقه‌های زلفش از گل برفکن دسته‌های سنبل خوش بوی بوی

7 می‌خورد از جام لعلش باده خون می‌برد ز افعی زلفش موی موی

8 حال چوگان چون نمی‌دانی که چیست ای نصیحت گو بترک گوی گوی

9 چون بوصلت نیست خواجو دسترس باز کن زان دلبر بد خوی خوی

عکس نوشته
کامنت
comment