ای تو خموش از جلال الدین محمد مولوی غزل 2149

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

ای تو خموش پرسخن چیست خبر بیا بگو

1 ای تو خموش پرسخن چیست خبر بیا بگو سوره هل اتی بخوان نکته لافتی بگو

2 خیمه جان بر اوج زن در دل بحر موج زن مشک وجود بردران ترک دو سه سقا بگو

3 چونک ز خود سفر کنی وز دو جهان گذر کنی کیست کز او حذر کنی هیچ سخن مخا بگو

4 از می لعل پرگهر بی‌خبری و باخبر در دل ما بزن شرر بر سر ما برآ بگو

5 ساقی چرخ در طرب مجلس خاک خشک لب زین دو بزاده روز و شب چیست سبب مرا بگو

6 از دل چرخ در زمین باغ و گل است و یاسمین باد خزانش در کمین چیست چنین چرا بگو

7 بخل و سخا و خیر و شر نیست جدا ز یک دگر نیست یکی و نیست دو چیست یکی دو تا بگو

8 بلبل مست تا به کی ناله کنی ز ماه دی ذکر جفا بس است هی شکر کن از وفا بگو

9 هیچ در این دو مرحله شکر تو نیست بی‌گله نقش فنا بشو هله ز آینه صفا بگو

10 جزو بهل ز کل بگو خار بهل ز گل بگو درگذر از صفات او ذات نگر خدا بگو

عکس نوشته
کامنت
comment