-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چار و پنج و شش کشته چو بنده هر زمان، یک دو سه چار و پنج و شش
2 گفته به وعده گه گهی یک شب از آن تو شوم روز گذشته در میان، یک دو سه چار و پنج و شش
3 گفت صبا ز غیرتم کاید اگر ز کوی تو همره بوی تست جان، یک دو سه چار و پنج و شش
4 پیش در تو هر نفس از هوس دهان تو بوسه زنم بر آستان، یک دو سه چار و پنج و شش
5 منع دو چشم کن که شد از دل خسته هر دمی رایت آن دو ناتوان، یک دو سه چار و پنج و شش
6 گاه نظاره چون که تو جلوه کنی جمال را کشته شوند عاشقان، یک دو سه چار و پنج و شش
7 آه و فغان ز مردمان بس که همی کند دمی خسرو خسته دل فغان، یک دو سه چار و پنج و شش