- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای همرهان که آگه از آن رفته منید گمره شدم، برید و بر آن راهم افگنید
2 نامه کنید سوی ویم تا بدو رسم خاکسترم کنید و بر آن خط پراگنید
3 بر خاک من رسید و پس از مرگ هر گیاه کورانه بوی وی بود از بیخ بر کنید
4 ای طالبان وصل، ز ما دور، کز فراق ما چاک سینه ایم و شما چاک دامنید
5 ای تائبان عشق، یکی دیدنش روید دانم که زاهدید، اگر توبه بشکنید
6 جانان یکی بس است که میرند بهر او گویی نه اید زنده چو یک جان به یک تنید
7 خسرو که سوخته دل او پس دلش دهید وان دل که سوخته نبود آتشش زنید