- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین زان زلف مشکفامت عشاق گشته مشکین
2 برخاست بوی ریحان زان طره چو سنبل بنشست باد بستان زان عارض چو نسرین
3 یک ره به نیم خنده دندان نمای ما را تا اوفتادن آید دندانه های پروین
4 بسیار روی خوبان دیدم، ولیک بی تو خاطر نمی پذیرد از هیچ روی تسکین
5 چون من نمی توانم برخاستن ز عشقت گه گه اگر توانی نزد من آی و بنشین
6 پیراهن جفا را هر روز می بپوشی حالم چو نیک دانی بر خود مپوش چندین
7 لب خواهد از تو خسرو، گویی که هیچ ندهم گر هیچ نیست، جانا، باری زبان شیرین