ای مونس ما از جلال الدین محمد مولوی غزل 2636

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

ای مونس ما خواجه ابوبکر ربابی

1 ای مونس ما خواجه ابوبکر ربابی گر دلشده‌ای چند پی نان و کبابی

2 آتش خور در عشق به مانند شترمرغ اندر عقب طعمه چه شاگرد عقابی

3 لقمه دهدت تا کند او لقمه خویشت این چرخ فریبنده و این برق سحابی

4 هین لقمه مخور لقمه مشو آتش او را بی‌لقمه او در دل و جان رزق بیابی

5 آن وقت که از ناف همی‌خورد تنت خون نی حلق و گلو بود و نه خرمای رطابی

6 آن ماهی چه خورده‌ست که او لقمه ما شد در چشم نیاید خورش مردم آبی

7 از نعمت پنهان خورد این نعمت پیدا زان راه شود فربه و زان ماه خضابی

8 گر ز آنک خرابت کند این عشق برونی چون سنبله شد دانه در این روز خرابی

9 آن سنبله از خاک برآورد سر و گفت من مردم و زنده شدم از داد ثوابی

10 خواهی که قیامت نگری نقد به باغ آی نظاره سرسبزی اموات ترابی

11 ماییم که پوسیده و ریزیده خاکیم امروز چو سرویم سرافراز و خطابی

12 بی‌حرف سخن گوی که تا خصم نگوید کاین گفت کسان است و سخن‌های کتابی

عکس نوشته
کامنت
comment