- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای کوی توام مقصد و ای روی تو مقصود وی آتش عشق تو دلم سوخته چون عود
2 چه باک اگرم عقل و دل و جان بنماند گو هیچ ممان زانکه تویی زین همه مقصود
3 در عشق تو جانم که وجود و عدمش نیست دانی تو که چون است نه معدوم و نه موجود
4 هر آدمیی را که کفی خاک سیاه است بی واسطه دادی تو وجودی ز سر جود
5 چون ژنده قبایی است که آن خاص ایاز است تا چند کند سرکشی از خلعت محمود
6 مردانه در این راه درآ ای دل غافل کز عشق نه مقبول بود مرد نه مردود
7 چون خضر برون آی ازین سد نهادت تا باز گشایند تو را این ره مسدود
8 هرچیز که در هر دو جهان بستهٔ آنی آن است تورا در دو جهان مونس و معبود
9 عطار اگر سایه صفت گم شود از خود خورشید بقا تابدش از طالع مسعود