ای کعبه دری باز به از شهریار گزیدهٔ غزلیات 108

ای کعبه دری باز به روی دل ما کن

1 ای کعبه دری باز به روی دل ما کن وی قبله دل و دیده ما قبله نما کن

2 از سینه ما سوختگان آینه ای ساز وانگاه یکی جلوه در آئینه ما کن

3 با زیبق این اشک و به خاکستر این غم این شیشه دل آینه غیب نما کن

4 آنجاکه به عشاق دهی درد محبت دردی هم از این عاشق دلخسته دوا کن

5 لنگان به قفای جرس افتاده عشقیم ای قافله سالار نگاهی به قفاکن

6 چون زخمه به ساز دل این پیر خمیده چنگی زن و آفاق پر از شور و نوا کن

7 او در حرم هفت سرا پرده عفت خواهی تو بدو بنگری ای دیده حیا کن

8 در گلشن دل آب و هوائی است بهشتی گل باش و در این آب و هوا نشو و نما کن

9 از بهر خلائق چه کنی طاعت معبود باری چو عبادت کنی از بهر خدا کن

عکس نوشته
کامنت
comment