1 ای میوه سر درختی باغ بهشت قد چو نهال تو درین باغ که کشت؟
2 گردون که بحسن صد هزارش یادست تا روی تو دید جمله از دست بهشت
1 هوای دیدنت ای ترک تند خوست مرا نگاه کن که هلاک خود آرزوست مرا
2 من شکسته چنان تلخ کامیی دارم که آب بی لب تو زهر در گلوست مرا
1 باز چون شمع سحر رشته جان سوخت مرا مرده بودم دگر آن شمع بر افروخت مرا
2 چون شهیدان توشد جامه خونین کفنم در ازل عشق تو این جامه بتن دوخت مرا