- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی گل با تو نمی ماند در حسن مگر چیزی
2 ما را به تماشایی مهمان رخ خود کن چون سبزه برآوردی گرد گل تر چیزی
3 دودی که ز آه من بر ماه زدی هر شب در روی چو ماه تو هم کرد اثر چیزی
4 تا باز کرا سوزد این جادوی تو آخر خط تو دمید اینک بالای شکر چیزی
5 تا باغ رخت دیدم، گل باد به چشم من کی از گل و بستانی آرم به نظر چیزی
6 گفتی که کمر بندم در ریختن خونت باری ز پی بستن داری به کمر چیزی
7 گویم غم و دردم بین، گویی که بتر خواهم بسم الله اگر خواهی زین هر دو بتر چیزی
8 زان غم که فرستادی کرده دل خسرو خوش جان منتظرست اینک، گر هست دگر چیزی