1 نی گفت که پای در گلم بود بسی با آنکه بریدند سرم در هوسی
2 نی دم که از آن بخود دمم زعشق کسی معذورم دار، اگر بنالم نفسی
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 در بند آن مشو که چرا پیر شد جهان آن بخت خواجه نیست که دایم بود جوان
2 آن حله منقش اردی بهشت باف شد پاره در کشاکش آزار مهرگان
1 چو رفت شاه کواکب ببار گاه حمل هزار نقش بر آورد کار گاه عمل
2 محاسبان صبا باز خامه جعد کنند گشند بر رخ تقویم بوستان جدول
1 ایا چو ذات خرد جوهرت عدیم مثال نه نیک رفت که گفتم وجود نیست محال
2 بگفتمی که به مانی تو کز ضرورت لفظ عنان نطق نه پیچاندی بسوی و بال
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به