حال ما خواهی بدانی، زلف از واعظ قزوینی غزل 539

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

حال ما خواهی بدانی، زلف خوبان را ببین

1 حال ما خواهی بدانی، زلف خوبان را ببین شور خس را گر ندانی، موج توفان را ببین!

2 گرد راهش گو بیا و، چشم گریان را ببین ای نسیم از کوی او برخیز و، توفان را ببین

3 رنجها باید کشیدن، تا دلی آید بدام پیچ و تاب حلقه زلف پریشان را ببین

4 زنده دل را منع خود از فیض بخشی مشکل است گریه بی اختیار تو بهاران را ببین

5 روز و شب بر گریه بی اختیارت بهر نان خنده بی اختیار برق و باران را ببین

6 شد مقدم واعظ، آن کو بر قدمها سر نهاد شاهد این حرف حالی تیر و پیکان را ببین

عکس نوشته
کامنت
comment