-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اینک به کوی یار خود من بهر مردن می روم با من که خواهد آمدن، بر جان سپردن می روم
2 من می روم تا بنگرم، چند است کشته بر درش خود را میان کشتگان بهر شمردن می روم
3 چون دیگران می می خورند از ساغر وصل تو،من زین غصه سوی میکده خونابه خوردن می روم
4 میدان وصلت، ای پسر، جان می دهند، گو می برند من نیز از سر خاستم، چون گوی بردن می روم
5 بر کشتن خسرو مگر دارد شه من آرزو جان بر کف اکنون بر درش من بهر مردن می روم