نه قدر وصال تو هر مختصری از عطار نیشابوری غزل 291

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

نه قدر وصال تو هر مختصری داند

1 نه قدر وصال تو هر مختصری داند نه قیمت عشق تو هر بی خبری داند

2 هر عاشق سرگردان کز عشق تو جان بدهد او قیمت عشق تو آخر قدری داند

3 آن لحظه که پروانه در پرتو شمع افتد کفر است اگر خود را بالی و پری داند

4 سگ به ز کسی باشد کو پیش سگ کویت دل را محلی بیند جان را خطری داند

5 گمراه کسی باشد کاندر همه عمر خود از خاک سر کویت خود را گذری داند

6 مرتد بود آن غافل کاندر دو جهان یکدم جز تو دگری بیند جز تو دگری داند

7 برخاست ز جان و دل عطار به صد منزل در راه تو کس هرگز به زین سفری داند

عکس نوشته
کامنت
comment