نه آخر تو آنی که ما را از خواجوی کرمانی غزل 900

خواجوی کرمانی

آثار خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

نه آخر تو آنی که ما را زیانی

1 نه آخر تو آنی که ما را زیانی نه آخر توانی که ما را زیانی

2 مگر زین بسودی که ما را بسودی وزین بر زیانی که ما را زیانی

3 چو ما را بهشتی چه ما را بهشتی چو ما را جهانی چه ما را جهانی

4 تو پروا نداری که پروانه داری تو پیمان ندانی که پیمانه دانی

5 چراغ چه راغی و سرو چه باغی که دل را امانی و جانرا امانی

6 نه خورشید بامی که خورشید بامی نه عین روانی که عین روانی

7 تو آن کاردانی که آن کاردانی که از دلستانی ز دل دل ستانی

8 تو آتش نشانی و خواهی که ما را بتش نشانی بر آتش نشانی

9 تو چشمی و چشم از جفای تو چشمه تو جانی و جان بی‌وفای تو جانی

10 تو ماه و مرا پیکر از دیده ماهی تو خان و مرا خانه از گریه خانی

11 تو در کار و در کار خواجو نبینی تو بر خوان و هرگز بخوانم نخوانی

عکس نوشته
کامنت
comment