1 نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم کرد ز خواب یا به خیالت نگاه خواهم کرد
2 چنین که جان به لب آمد مرا ز درد فراق شکیب سهل بود، چندگاه خواهم کرد
3 چو هیچ قصه شبهای مات باور نیست کنون ستاره و مه را گواه خواهم کرد
4 نمی رود ز من آن آفت نظر ترسم که عمر در سر این یک نگاه خواهم کرد
5 بپوش چشم من و آب دیدگان امروز که من نظاره آن کج کلاه خواهم کرد
6 گذر چه می کنی آخر به سویم، ای ساقی مکن که توبه عمرم تباه خواهم کرد
7 ز بهر آنکه نبینم برابرت سایه ز دود سینه جهانی سیاه خواهم کرد
8 چرا مقابل روی تو می شود آخر؟ مبین در آینه، جانا، که آه خواهم کرد
9 جفا که می رود امشب ز هجر بر خسرو حکایت ار بزنم، صبحگاه خواهم کرد