-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مقاربت نشود مرتفع به بعد منازل که بعد در ره معنی نه مانعست و نه حائل
2 چو هست عهد مودت میان لیلی و مجنون چه غم ز شدت اعراب و اختلاف قبائل
3 در آن مصاف که جان تازه گردد از لب خنجر قتیل عشق نمیرد مگر به غیبت قاتل
4 کسی که خاک شود در میان بحر مودت گمان مبر که برد باد از او غبار به ساحل
5 تو را که کعبه طواف حرم کند به حقیقت چه احتیاج به سیر و سلوک و قطع منازل
6 ببخش بر دل مستسقیان وادی فرقت که کردهاند لبالب به خون دیده مراحل
7 اگر چه هیچ وسیلت به حضرت تو ندارم هوای روی توام هست بهترین وسائل
8 سواد خط تو بیرون نمیرود ز سویدا خیال خال تو خالی نمیشود ز مخائل
9 مرا نصیحت دانا به عقل باز نیارد که اقتضای جنون میکند ملامت عاقل
10 اگر ز شست تو باشد بزن خدنگ ز ره سم وگر ز دست تو باشد بیار زهر هلاهل
11 نوای نغمهٔ خواجو شنو به گاه صبوحی چنانکه وقت سحر در چمن خروش عنادل