- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نیست در شهر گرفتارتر از من دگری نبد او تیر غم افگارتر از من دگری
2 بر سر کوی تو دانم که سگان بسیاراند نیک بنمای وفادارتر از من دگری
3 وه که آن روی به جز من دگری را منمای تا نمیرد ز غمت زارتر از من دگری
4 شرمسارم ز گران جانی خود، زانکه نماند بر سر کوی تو بسیارتر از من دگری
5 محنت عشق و غم دوری و بدخویی دوست نکشد این همه دشوارتر از من دگری
6 کاروان رفت و مرا بار بلایی در دل چون روم، نیست گران بارتر از من دگری
7 ساقیا، برگذر از من که به خواب اجلم باز چو اکنون تو هشیارتر از من دگری
8 خسروم، بهر بتان کوی به کو سرگردان در جهان نبود بیکارتر از من دگری