اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

اهلی شیرازی
اهلی شیرازی

نیست جان رفتن که نور از از اهلی شیرازی غزل 478

غزل 478 ام از 2632 غزلیات

نیست جان رفتن که نور از چشم روشن می‌رود

1 نیست جان رفتن که نور از چشم روشن می‌رود این بود کان نور چشم از دیده من می‌رود

2 دست من گیرید یا دامان او کز رفتنش پایم از جا، صبرم از دل، جانم از تن می‌رود

3 همچو برق از دیده رفت آن شوخ خرمن‌سوز من وه که از آه درون دودم به خرمن می‌رود

4 دامن چون دامن صحراست دایم لاله‌زار بس که خون دل ز چشمم تا به دامن می‌رود

5 چشم ما گلشن شد از خون جگر و آن سروناز می‌گذارد چشم ما و سوی گلشن می‌رود

6 خلق پندارند کآتش در سرای من فتاد شب چو دود دل ز آهم سوی روزن می‌رود

7 سوی گلشن آن پری با مردم بیگانه رفت اهلی دیوانه از جورش به گلخن می‌رود

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر نیست جان رفتن که نور از چشم روشن می‌رود

شاعر شعر نیست جان رفتن که نور از چشم روشن می‌رود چه کسی است ؟

شاعر شعر نیست جان رفتن که نور از چشم روشن می‌رود اهلی شیرازی می باشد.

شعر نیست جان رفتن که نور از چشم روشن می‌رود در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 10 سروده شده است.

قالب شعر نیست جان رفتن که نور از چشم روشن می‌رود چیست ؟

قالب شعر نیست جان رفتن که نور از چشم روشن می‌رود غزل است

مضمون اصلی شعر نیست جان رفتن که نور از چشم روشن می‌رود چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر