سواران از ایرانشان ابن ابی الخیر کوش‌نامه 124

ایرانشان ابن ابی الخیر

آثار ایرانشان ابن ابی الخیر

ایرانشان ابن ابی الخیر

سواران نوشان چو بشتافتند

1 سواران نوشان چو بشتافتند به بیت المقدس خبر یافتند

2 که شاه جهان رفت زی باختر همان کوش با لشکرش سربسر

3 از آن جا سوی باختر تاختند روان از غم و رنج بگداختند

4 شتابان رسیدند نزیک کوش نه با مرد کوش و نه با اسب توش

5 چو پیغام و نامه بدید و بگفت برآشفت و از غم همه شب نخفت

6 چو رنگ شب تیره گون پاک شد ابا نامه نزدیک ضحاک شد

7 فرستادگان را بر شاه خواند شنیده همه پیش او باز راند

8 برآشفت ضحاک و با کوش گفت که با باد باید که باشی توجفت

9 ز لشکر بدو داد پانصد هزار سواران رزم و دلیران کار

10 بدو داد منشور خاور تمام شه خاورش گفت در نامه نام

11 فراوانش بخشید هرگونه چیز ز دینار، وز تاج و ز تخت نیز

12 هم از یاره و افسر خسروان هم از اسب و ساز و سلیح گوان

13 بدو گفت دشمن بنیرو بود که دو سال دارای چین او بود

14 چنان رو که ناگه بر او برزنی بن و بیخ دشمن همه برکنی

15 ببوسید روی زمین پیش شاه وز آن پس برون برد لشکر به راه

عکس نوشته
کامنت
comment