- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 غیر محرومی رویت نبود کار نگاه نیست جز حسرت دیدار تو، دربار نگاه
2 هرکجا میروی ای شوخ، همان در نظری چه شبیه است خرام تو، برفتار نگاه!
3 بسکه اشک از غم او ریخته ام، چون رگ لعل نتوانم گذرانید ز خون، تار نگاه
4 چشم لطف از تو نداریم، از آن روی، که نیست چشم بیمار تو را، طاقت آزار نگاه
5 بزر لخت جگر، دیده نمی پردازد بسکه گرمست ز رخسار تو بازار نگاه
6 زور سر پنجه خورشید رخش را نازم که برون برده ز دست نظرم تار نگاه
7 غنچه شد دیده واعظ ز ادب پیش رخش شوق گو باز کند، این گره از کار نگاه