-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 غیر تلخی، طعم دیگر نیست در نان طمع نانخورش از سرکه ابروست در خوان طمع
2 ای که خواهی سازی آباد از گرفتن خویش را خانه های اعتباراتست، ویران طمع
3 طبع طامع را نباشد از گدایی چاره یی جز کف در یوزه نبود کاسه خوان طمع
4 بسکه بوی چرب و نرمی ناید از احسان خلق نانشان نبود ز خشکی باب دندان طمع
5 معده، حرص و طمع از جوع کی گردد خلاص؟ پر نگردد هیچ کس را هرگز انبان طمع
6 بسکه طامع را پر است از خار خار حرص دل آتش افتد از نگاه گرم در جان طمع
7 رشته رزقت بدست قبض و بسط دیگری است زآن گره نگشوده هرگز کس بدندان طمع
8 هر چه خواهی، چیده بر خوان قناعت رنگ رنگ نان خود تاکی خوری واعظ ز انبان طمع؟!