نوبهار آمد چو گل رخها ز از اهلی شیرازی غزل 347

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

نوبهار آمد چو گل رخها ز می خواهد شکفت

1 نوبهار آمد چو گل رخها ز می خواهد شکفت من که امروزم گلی نشکفت کی خواهد شکفت

2 من نه آن مرغم که از بوی گلم دل وا شود گر گل من بشکفد از بوی وی خواهد شکفت

3 گر هوای نوبهار اینست گلهای مراد دمبدم خواهد دمید و پی به پی خواهد شکفت

4 مطربا گر بانگ نی زینگونه بیخود سازدم بس گل رسواییم زین بانگ نی خواهد شکفت

5 همچو گل در غنچه است آن شوخ و اهلی را کشد آه از آن روزی کز آب و رنگ می خواهد شکفت

6 دل از شکسته خود برمکن که راست دل است بحق شاه که اهلی شکسته ایست درست

عکس نوشته
کامنت
comment