-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نوبهار آمد چو گل رخها ز می خواهد شکفت من که امروزم گلی نشکفت کی خواهد شکفت
2 من نه آن مرغم که از بوی گلم دل وا شود گر گل من بشکفد از بوی وی خواهد شکفت
3 گر هوای نوبهار اینست گلهای مراد دمبدم خواهد دمید و پی به پی خواهد شکفت
4 مطربا گر بانگ نی زینگونه بیخود سازدم بس گل رسواییم زین بانگ نی خواهد شکفت
5 همچو گل در غنچه است آن شوخ و اهلی را کشد آه از آن روزی کز آب و رنگ می خواهد شکفت
6 دل از شکسته خود برمکن که راست دل است بحق شاه که اهلی شکسته ایست درست