1 نوح اندر بادیه کشتی بساخت صد مثلگو از پی تسخیر بتاخت
2 در بیابانی که چاه آب نیست میکند کشتی چه نادان و ابلهیست
3 آن یکی میگفت ای کشتی بتاز و آن یکی میگفت پرش هم بساز
4 او همیگفت این به فرمان خداست این بچربکها نخواهد گشت کاست
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 از آن مایی ای مولا اگر امروز اگر فردا شب و روزم ز تو روشن زهی رعنا زهی زیبا
2 تو پاک پاکی از صورت ولیک از پرتو نورت نمایی صورتی هر دم چه باحسن و چه بابالا
1 نه ز عاقلانم که ز من بگیری خردم تو بردی، چه ز من بگیری؟!
2 نخرم فلک را، بدو حسبه والله من اگر حقیرم، نکنم حقیری
1 ای جان ای جان فی ستر الله اشتر میران فی ستر الله
2 جام آتش درکش درکش پیش سلطان فی ستر الله
1 بوقلمون چند از انکار تو در کف ما چند خلد خار تو
2 یار تو از سر فلک واقف است پس چه بود پیش وی اسرار تو
1 دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
2 در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
1 هله هش دار که در شهر دو سه طرارند که به تدبیر کلاه از سر مه بردارند
2 دو سه رندند که هشیاردل و سرمستند که فلک را به یکی عربده در چرخ آرند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **