1 ... ...
2 بفنود تنم بر درم و آب و زمین دل بر خرد و علم به دانش بفنود
1 کفیدش دل از غم، چون آن کفته نار کفیده شود سنگ تیمار خوار
1 دل خسته و بستهٔ مسلسل موییست خون گشته و کشتهٔ بت هندوییست
2 سودی ندهد نصیحتت، ای واعظ ای خانه خراب طرفه یک پهلوییست
1 جز آن که مستی عشقست هیچ مستی نیست همین بلات بسست، ای بهر بلا خرسند
2 خیال رزم تو گر در دل عدو گردد ز بیم تیغ تو بندش جدا شود از بند
1 هرکه نامخت ازگذشت روزگار نیز ناموزد ز هیچ آموزگار