- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری آمد نه این ناز و کرشمه از بتان آزری آمد
2 مکن ناز و مکش ما را مسلمانی ست این آخر؟ اگر عاشق شدم جایی، چه کردم کافری آمد
3 چو بیهوش خیالم دید، شب می گفت همسایه که امشب باز آن دیوانه ما را پری آمد
4 چه شد کام روز آب چشم من بی خواست می آید دگرگون می شود این دل، مگر آن لشکری آمد؟
5 ز خوبان داغها دارم برین دل، وای مسکینی که با این دشمنان دوست رویش داوری آمد
6 غلام عشق شو، خسرو، به زیر تیغ گردن نه حدیث عقل را مشنو که کارش سرسری آمد