ای ننهاده هیچ گه تن از امیرخسرو دهلوی غزل 1935

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون منی

1 ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون منی تافته چون ستمگران دست وفای چون منی

2 من به رضای خویشتن جان به فدات می کنم نیست دلت که در دهی تن به رضای چون منی

3 می گذری و بی خطا راست گرفته بر دلم ناوک غمزه می زنی، چیست خطای چون منی؟

4 گر به بقای خود مرا نیست مرادی از رخت تو به مراد خود بزی، نه به بقای چون منی

5 بهر نجات خویشتن دست چه در دعا زنم چون به فلک نمی رسد دست دعای چون منی

6 عشق ببرد از سرم گوهر عقل و لاجرم چرخ به رشته ادب کرد سزای چون منی

7 بس که چو مرغ کنده پر خسته خار محنتم نیست به جز سموم غم باد صبای چون منی

8 چون به همه جهان مرا نیست به جای تو کسی مرحمت ار کنی سزد، خاصه به جای چون منی

9 خسرو بیدل توام بلبل باغ آرزو عشق به پرده جفا بسته نوای چون منی

عکس نوشته
کامنت
comment