- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تاب رخش، ماه و آفتاب ندارد بی سبب این چرخ پیچ و تاب ندارد
2 چهره گلگونه دار آب ندارد زآنکه گل آتشی گلاب ندارد
3 نامه پرشکوه ام نداشت جوابی بود بجا، «حرف حق جواب ندارد»
4 از دلم افتاده اخگرش به گریبان بی سبب آن زلف پیچ و تاب ندارد
5 نیست بجز حرف دوست بر ورق دل دفتر آیینه فصل و باب ندارد
6 ساختگی در نهاد مشرب ما نیست وسعت صحرای ما، سرآب ندارد
7 یک نفس است از تو تا دیار عدم راه این قدر ای زندگی شتاب ندارد
8 حرف غم و شادیت ز دفتر هستی یک سخن است، آری انتخاب ندارد
9 تکیه بروی حصر نیز توان زد خانه ات ار فرش ماهتاب ندارد
10 راحت دست تهی، زوال نبیند سایه این بید، آفتاب ندارد
11 چند مه و سال عمر خویش شماری این دوسه روز این قدر حساب ندارد
12 قصه واعظ بخوان ز صفحه رنگش حرف خموشیست این، کتاب ندارد