-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هیچ، دردی بتو ای مایه درمان مرساد هیچ، گردی بتو ای چشمه حیوان مرساد
2 روشن است اینکه تو ماهی و سمند تو سپهر به چنین ماه سپهر، آفت دوران مرساد
3 بنده ی آن دهنم، از بن دندان که بدو هیچکس را بجز از من، سر دندان مرساد
4 یا رب آن لب، چو، به عشاق سبکدل برسند غبن باشد به رقیبان گران جان مرساد
5 آنچه در عشق، بجان من سر گشته رسید اثر آن ز دهان بر لب و دندان مرساد
6 یوسف حسنی و من سوخته ی یعقوبم من و غم خانه، تورا نکبت زندان مرساد
7 چه بود گرخم زلف تو بپای تو، رسد بر دل من غم هجر تو بپایان مرساد
8 گرچه در عالم جان والی بیدادگری قصه ی درد اثیر از تو بسلطان مرساد